همگان مي دانيم که افراد مختلف به رنگ هاي خاصي تمايل نشان مي دهند. استفاده از اين تمايل اشخاص به عنوان وسيله اي براي تشخيص شخصيت آنها موضوع بحث انگيزي است، چرا که افراد با يکديگر تفاوت دارند. هر يک از ما خصوصيات شخصي خاص خود را داريم و احساساتمان را به سبک و سياق خاص خود بيان مي کنيم. در جهان نمي توان دو نفر را يافت که در ابراز احساساتشان پيرو شيوه يکساني باشند. از طرف ديگر احساسات افراد به طرق مختلف قابل تضعيف و تحريک است و مثلا با تغيير محيط اي که در آن زندگي مي کنند، به سبب الگوهاي روانشناسي به نتايج بهتري در ايجاد شادابي، صميميت، آرامش افراد خانواده دست يافت. ويژگي هاي خيابان و کوچه اي که خانه ما قرار دارد، ترکيب حجمي، نورگيري، تقسيم بندي فضاهاي داخلي، مبلمان داخلي، نحوه رنگ بندي و حتي مقياس به کار رفته همه و همه به عنوان فاکتورهاي مهمي براي تعريف يک مسکن مناسب عمل مي کنند. ويژگي هاي فرهنگي، نوع روابط خانوادگي و حريم هاي اجتماعي و غيره از جمله عواملي هستند که نياز هاي روحي و جسماني ساکنين را تعريف مي کنند و وظيفه يک طراح داخلي است که تعاملي محکم بين موارد ياد شده با جنبه هاي عملکردي فضا، برقرار سازد .
رنگ عاملي مهم در طراحي فضا: رنگ ها مي توانند به شيوه هاي مختلف تاثيراتي بنيادين در زندگي بر جاي گذارند که از جمله مهم ترين آنها مي توان به تاثير آنها بر احساسات اشاره کرد. جهاني که انسان در آن زندگي مي کند، متشکل از هزاران رنگ و توناليته هاي مختلفي است که موجودات و اشيا را براي ما جذاب تر و حتي به گونه اي معنوي، عميق تر نشان مي دهند. هر کدام به سبب ويژگي هاي شيميايي و روانشناسانه اي که دارا هستند، منبع مهمي از انرژي، در جهت فزوني سلامت و نشاط روح و روان در انسان ها به شمار مي روند. جهاني تک رنگ، با توناليته هاي محدودي را با طبيعت اطراف خويش مقايسه کنيد و يا خود ساکن شهري سياه و سفيد بدانيد، بدون هيچ کنتراستي و هيجاني. معناي زندگي تغيير يافته و سردي و مردگي بر همه جا حاکم مي شود. فضايي بي روح و عاري از هر جنب و جوشي که تشنه جرعه اي رنگ است. مساله رنگ به سبب تاثيرات مهم روانشناسانه اش، در مقوله شهر و فضاهاي معماري امري مهم به شمار مي رود؛ تا بدانجا که تخصصي با عنوان رنگ بندي و رنگ شناسي فضاهاي شهري در بين هنرمندان مطرح شده است. هماهنگي در رنگ مثل هماهنگي در نت هاي موسيقي است و از اهميت ويژه اي در ايجاد هارموني مناسب و چشم نواز به مانند قطعه موسيقي برخوردار است. براي رسيدن به اهدافي همچون کارکرد مناسب، زيبايي بصري، هارموني فضايي، و تأثير محيطي و رواني مؤثر و مثبت در طراحي داخلي، مستلزم استفاده هماهنگ، منسجم، معنيدار و زيبا از عناصر طراحي است. در يک طرح مطلوب همه عناصر و اجزاء در نسبت به تاثيرات کيفي و معنايي که به فضا اعمال مي کنند در ارتباطي تنگاتنگ با هم قرار دارند. بر اين اساس، موفقيت هر طرح بستگي کامل به چگونگي ترکيب عناصر و الگوهاي سهبعدي فضا دارد. تجربه ساليان دراز کار با رنگ ثابت کرده است که رنگ ها نيز مثل انسان ها، از جهات مختلف با يکديگر مرتبط اند و سليقه ها و صفات مشترکي دارند و يا برعکس ناهموان و متضاد يکديگرند. شايد تصور کنيد که نارنجي و سرخ متضاد همند، در حالي که در دايره رنگ کنار هم قرار مي گيرند و داراي هارموني هستند. خريدن يک دايره رنگ، که در آن نحوه ارتباط رنگ ها و چيدمان آنها و رنگ هاي مکمل مشخص شده است و در اکثر فروشگاه هاي لوازم هنري وجود دارد، با ارزش است تا قبل از خريدن زرد گريپ فوروتي و سبز زيتوني براي رنگ کردن اتاق خواب، نگاهي به آن بيندازيم.
رنگ بندي اتاق ها و استفاده از مصالحي که بتواند خصوصيات رنگي و بافت مورد نظر ما را برآورده سازد بسيار مهم و در عين حال قدرت اعمال نفوذ بر تغييرات کالبدي فضا را نيز داراست؛ کارهايي که براي تعديل و تقسيم بندي ديواره هاي رنگي انجام مي گيرند مي تواند به عنوان ايده اي براي تعيين کالبد فيزيکي فضاي نيز عمل کند و جنبه هاي کاربردي طراحي را با معيارهاي زيباشناختي همراه سازيم. به عنوان مثال مساله روشنايي و استفاده از نور طبيعي در طراحي يک اتاق بسيار مهم است ولي نحوه کنترل نور، انتخاب رنگ و مصالحي که نور را از خود عبور مي دهند به خلاقيت و قدرت طراح در ايجاد هماهنگي که وي بين کارکرد روشنايي اتاق و مطلوبيت فضا بستگي دارد.
استفاده از چرخه رنگ، روشي مطمئن براي يافتن رنگ هاي متناسب با رنگ مورد نظر ماست. چرخه رنگ متشکل از دوازده رنگ است که سه رنگ قرمز، زرد و آبي در آن رنگ هاي اوليه و رنگ هاي ميان آنها به عنوان رنگ هاي ثانويه شناخته مي شوند. هر رنگ در اين چرخه مي تواند با رنگ هاي کناري خود که رنگ هاي هم خانواده اش محسوب مي شوند و همچنين رنگ مقابلش که رنگ مکمل آن است به خوبي ترکيب شده نتيجه اي زيبا و موزون بيافريند. استفاده از رنگ هاي هم خانواده که در چرخه رنگ در کنار هم قرار گرفته و به اصطلاح همسايه هستند ترکيبي ملايم و هماهنگ را ايجاد مي کند که نگاه بيننده را به راحتي از يکي به ديگري رهنمون مي شود. استفاده از يک رنگ با ميزان کمي از رنگ مکمل آن چنانچه به درستي و در اندازه هاي صحيح صورت گرفته باشد نتيجه اي درخشان و چشمگير مي آفريند و بر جذابيت مجموعه رنگي حاضر مي افزايد و مانع غالب شدن کامل يک رنگ بر فضاي اتاق مي شود.
چنين عواملي در انتخاب رنگ براي بناها، دکوراسيون داخلي و مبلمان فضا، رويکرد هاي مختلفي را در طراحي ايجاد مي کند. رنگ يکي از عوامل تعيين کنند سبک و سياقي است که بدان طريق با محيط پيرامون خود ارتباط بر قرار مي کنيم و بيشتر از هر عامل مستقل ديگري مي تواند فضاي کسالت بار و يکنواخت اطراف را به مکاني روح بخش مبدل سازد. عوض کردن رنگ ديوار ها مي تواند بيش از تغيير مبلمان يا حتي ساختار يک اتاق، نتايج چشم گيري به بار آورد. تا کنون خانه هاي بسياري به رنگ بژ و کرمي و تناليته هاي آن رنگ آميزي شده اند و رنگ استاندارد معمول براي خانه هاي جديد مگنوليايي است اما بايد تصور نمود که در شرايط مختلف اجتماعي و به خصوص اقليمي، چگونه بايد از اين رنگ ها استفاده کرد و يا ديوار هايي به رنگ هاي ملايم و نامحسوس مثل استخواني، براي زندگي کردن بسيار مناسبند؛ اما ايجاد کنتراست در آنها با انتخاب رنگ هاي خاص در لوازم جانبي منزل و روکش ها و رومبلي ها باعث روح بخشي به فضا مي شود.
براي آنکه بتوانيم ارتباطي درست ميان طبيعت خود با دکوراسيون داخلي خانه برقرا سازيم، بايد بياموزيم که ترس از متفاوت بودن با سايرين را از خود برانيم؛ مشکلي که امروزه بسيار با آن در گيريم و بسياري از طراحي هاي معماري و داخلي را تحت الشعاع قرار مي دهد. نمي توان در جامعه اي سياه و سفيد، تفکري رنگي داشت و فردايي بهتر را تصور کرد. غالبا خود را در حصاري از رنگ هايي به تحميل عرف و جامعه «معقول» و «بي روح» و بي رمق قرار مي دهيم، رنگ هايي که مانع از بروز احساسات و نمايان شدن خود واقعي ما مي گردد.به منظور کمک براي ايجاد فضايي مطلوب و دلنشين در محيط زندگي خود و بهره گيري هر چه بهتر از رنگ ها، لازم است اطلاعات گسترده تري درباره ارتباطات فردي خويش با رنگ ها نايل شويم و مواردي را درک کنيم که علاقه مندي يا بيزاري به رنگ هاي خاص را در مورد ما آشکار مي سازد. با بذل توجه بيشتر به قدرت رنگ ها در خانه هاي خود ممکن است از آنچه به واسطه اين کار نمايان مي شود به شکلي خوشايند يا ناخوشايند غرق حيرت شويم. رسيدن به ترکيب رنگ مناسب در اتاق، لباس و يا هر مورد ديگر، نه فقط جلب توجه مي کند که حالتي از اطمينان و آرامش را نيز القا مي کند.
کار موثر با رنگ بيش از همه به تحريک حس خلاقيت نيازمند است. به دست آوردن يک ترکيب رنگ مناسب که درست با منظور و هدف فرد، منطبق باشد خود به نوعي «آفرينش» محسوب مي شود.
براي بدست آوردن چيدماني مناسب از رنگ ها در فضاهاي داخلي گام هاي اوليه زير ضروري است:
?- آن مطلبي را که با زبان رنگ مي خواهيد به بيننده بگوييد در انديشه خود آماده داشته باشيد.
?- يگ رنگ اصلي که سخن گوي پر قدرتي براي بيان آن مطلب باشد، پيدا کنيد.
?- رنگ هاي ديگري که در اطراف آن مي چينيد، بايد در هماهنگي کامل باشد.
?- آنگاه به عنوان يک رهبر طرح وارد شده و اين بار سليقه هنري خود را در چيدن اين ابزار هاي فني دخالت دهيد.
به کاربردن رنگ در فضاها و يا مبلماني ساده معمولا نيازمند مهارت زياد و گران قيمت نيست. يک طراح معماري خوب مي تواند بسياري از نياز هاي محرک رواني با استفاده از مطالبي که گفته شد و اندکي خلاقيت در جهت رفاه مصرف کنند گان به کار گيرد؛ مخصوصابه وسيله گوناگوني و اجتناب از تک رنگ بودن. (دکوراسيون فروشگاهي)