چگونه یک متن عاشقانه زیبا بنویسیم؟

چگونه يک متن عاشقانه زيبا بنويسيم. بهترين نوشته هاي عاشقانه کدام‌ها هستند؟ مناسب‌ترين جملات عاشقانه کدام‌ها هستند؟ اين اولين سوالي است که در مواجهه با نوشتن احساسات به ذهن خطور مي‌کند. عشق يکي از مهم‌ترين احساسات انسان است که براي هر فردي ممکن است پيش بيايد. همه مي‌دانند که عشق و عاشقي سن و سال نمي‌شناسد و هر فردي در طول عمر خود حداقل يک بار اين حس را تجربه مي‌کند. اما شايد تفاوت در بيان حرف‌هاي عاشقانه باشد و گفتن اين جملات در بين جوانان و افرادي که در اوج جواني هستند به نسبت کساني که سن بالاتري دارند، متفاوت باشد.

به خصوص آن که در نوشتن جملات عاشقانه، سلايق مختلف نيز دخيل هستند. برخي به دنبال متن عاشقانه بلند هستند و بعضي نوشته هاي عاشقانه کوتاه براي همسر مي‌خواهند.

بعضي هم جزييات بيشتري را دنبال مي‌کنند مانند متن عاشقانه شاد يا متن عاشقانه پاييزي يا متن عاشقانه غمگين. در اين بين معدود افرادي هم هستند که متن عاشقانه انگليسي مي‌خواهند.

ما در اين مطلب  براي شما تعدادي متن‌ عاشقانه زيبا را تهيه کرده‌ايم که مناسب موقعيت‌هاي متفاوت هستند. براي مناسبت‌ها و موضوعات مختلف مي‌توانيد اين جملات عاشقانه را براي هر کس دوست داريد، ارسال کنيد.

 

جملات عاشقانه سري اول

 

بدان که دلت تنگ خواهد شد، ‎براي مني که حرف‌هايت را از لب‌هايت نه، ‎از چشم‌هايت مي‌خواندم، آري… دلت تنگ مي‌شود، براي همان آدم لعنتي که ديوانه‌وار قلمش را به رقص موهاي تو وادار مي‌کرد.

به خدا قسم، دلت براي همه ديوانه بازي‌هايم تنگ مي‌شود؛ و براي صدايم، براي آغوشم، براي نگاهم و حتي براي گريه‌هايم…
سوگند به تمام سيب‌هايي که در خيالم برايم چيدي ، دلت تنگ مي‌شود…
‎آن روز مي‌تواني ‎رو به روي آيينه بايستي و ايستاده براي غرورت کف بزني…

نوشته هاي عاشقانه سري دوم

از مطالب عاشقانه غافل نشويد که تاثير فوق‌العاده‌اي در عشق شما دارند.

وقتي تو پيش من باشي؛ زندگي برايم قشنگ است؛ عاشقي برايم معنا پيدا مي‌کند!
وقتي تو پيشم باشي؛ قلبم ديگر آرزويي ندارد، اي تنها آرزوي من در لحظه‌هاي تنهايي!
وقتي که تو عزيز دلم باشي؛ همدمم باشي؛ سر پناهم باشي؛ طلوع آفتاب برايم شروع يک روز پرخاطره ديگر با تو است!
تو هستي، براي من هستي، تا آخر همه هستي‌ام هستي !!!

اکنون من هستم و يک عشق پاک در قلبم!
وقتي تو پيشم باشي؛ عشق در وجودم هميشه زنده است، قلبم فقط براي تو مي‌تپد و لحظه لحظه‌ام به ياد تو مي‌گذرد و براي هميشه يک عشق پاک در قلب‌هايمان باقي مي‌ماند!
وقتي تو گل من باشي؛ باغچه پاييزي قلبم بهاري مي‌شود، اين دل از عطر و بوي تو پر از محبت و صفا مي‌شود!
وقتي تو عشق من باشي؛ چشمانم براي ديدن روي تو پريشان مي‌شوند، حضور تو در کنارم تنها آرزوي حقيقيم مي‌شود!

وقتي تو همدمم باشي؛ ديگر تنهايي با من غريبه است، غم و غصه‌هاي دنيا از قلبم فرار مي‌کند!وقتي تو باشي؛ وقتي تو همه زندگيم باشي، دلم فداي قلب مهربانت مي‌شود، چشمان هميشه منتظر ديدن چهره ماهت مي‌شود!
وقتي تو باشي؛ من نيز هستم، زيرا تو درون قلبم هستي!
پس با من باش اي عشق جاودانه‌ام؛ با من ترانه عاشقانه‌اي که براي تو سروده‌ام را بخوان!
اي کسي که بي تو در خواب هميشگي خواهم بود!

متن عاشقانه زيبا سري سوم

با من حرف بزن، شنيدن حرف‌هايت را دوست دارم..
بگو، فقط حرف بزن…
چه فرق دارد از من، از تو، از باران…
و مرا در آغوش بگير، در گوشم از ماندن زمزمه کن…
از دوستت دارم‌هايي بگو که از شنيدنش دلم مي‌لرزد!

گونه‌هاي خجالتي‌ام رنگ بگيرد و از دلبري چشمان زيبايت برايم بگو، که چگونه دلم را هوايي کرده است…
از هرچه خودت مي‌خواهي… از خودت بگو، چه فرق دارد از چه؟
فقط با من حرف بزن که عاشقانه صدايت را دوست دارم…

متن عاشقانه سري چهارم

مي‌توانم از نگاهت بخوانم که چقدر عاشقم هستي…
آن وقت که اشک از چشمانم جاري شد و از تو از اشک چشم‌هايم فهميدي که عاشقت هستم…
آنچه در دلم مي‌گذرد را با تمام وجودت حس کن…
دلم مثل دل‌هاي ديگر نيست، نمي‌تواند دل کسي را بشکند!

تو که کنارم باشي، ديگر چه دليلي دارد که به چشمان ديگران نگاه کنم؟
تو که مال من باشي چه دليلي دارد که بخواهم از تو دل بکنم!

زماني که عشقت و محبت‌هاي بي‌پايانت به من زندگي مي‌‌دهد، چرا بخواهم زندگي‌ام را با کسي جز تو سهيم شوم؟ چرا بخواهم قلبم را بي دليل از عشق‌هاي زيادي پر کنم؟
همين که عشق تو در قلبم هست، انگار يک دنياي عاشقانه در قلبم برپاست، عشقت در قلبم جاودان است!
همين که عشق تو در قلبم هست، بي‌نيازم از همه کس، تو را مي‌خواهم و فقط تو را! همين و بس!

دلم به دلت بسته است، هيچ راهي ندارد، حتي اگر مرگ بخواهد مرا از عشقت جدا کند!
ديگر تمام شد، عشقت در قلب من حک شده است ، اي عشق جاودانه من، تو همه چيز من شده‌اي!
مي‌توانم از نگاهت بخوانم که مرا مي‌خواهي، از آن نگاه بود که در قلب مهربانت گم شدم، تا خواستم خودم را پيدا کنم، ديدم اسير شده‌ام ، تا قصد فرار کردم ، عاشقت شدم و تمام!
مي‌توانم از نگاهت بخوانم تو همان کسي هستي که من مي‌خواهم، آن‌قدر به خود گفتم مي‌خواهت، که آخرش مال من شدي… شدي يار و عشق بي‌پايان من!

مي‌توانم از نگاهت چند سطر از شعر زندگي را بخوانم !
تو نيز مرا نگاه کردي و آنچه مرا ديوانه کرده است را خواندي و آخرش فهميدي که قلبم تو را انتخاب کرده است!
چه انتخاب زيبايي بود، راستش از اول هم دلم به دنبال يکي مثل تو بود، و حالا تو را يافته‌ام، تويي که ديگر مثل و مانندي نداري و در قلبت جز براي من، جايي براي کسي نداري!

متن عاشقانه سري پنجم

اندکي پيشم بمان! اندکي نگاهم کن! نگاهت تنها دليل آرامشم است!
به چشم‌هاي من نگاه کن، در اين چشمان اشک آلودم که هميشه در پي رفتن تو چشم انتظار به آمدنت بود…
حالا که باز آمدي؛ چرا اين چنين مرا از خود مي‌راني؟ چرا چشم‌هايت را از من نگه مي‌داري؟
ديگر تحمل سکوت کردن ندارم، حس فريادم به اوج خود رسيده است …

فرياد «دوستت دارمِ» صدايم را گوش کن…

درحالي که سکوت مي‌کنم، به چشم‌هايم بنگر، حرف‌هايم را از نگاهم بخوان…
آيا چيزي هست که در آن ببيني؟ آيا جواب دردهايم را در آن پيدا مي‌کني؟
آري اين تمام حرف‌هاي من است، که در چشمانم جمع شده است….
اين کلماتي است، که زبانم توان ادا کردن آن را نداشته و ندارد …

اين سيل اشک‌هاي من نيست که از چشمانم روان شده است، اين ها همه حرف هاي من است….
که روزي به تو گفتم : چه شد؟ مگر حرف‌هايم چه بود؟ چرا باز چشمانت را از من گرفتي؟ مگر نگاهم تلخي رفتنت را با مرگ آرزوهايم به تو نشان نداد؟
مگر اين نگاه خسته؛ خسته از فريادهاي بي‌فرجام؛ از روزهاي بي تو بودن و از بي‌دليل بودن رفتنت و از نامهربانيت سخن نگفت؟ مگر تصوير قشنگ خودت را در آخرين باري که چشم‌هايم نگاه کردي و در آن به يادگار مانده است را نديدي؟

چرا چهره‌ات از شرم گلگون شد؟ چرا اشک از چشمانت جاري شد؟
شايد اکنون صدايم را در عين سکوت زبانم مي‌شنوي، شايد …
کمي بمان! کمي به من بنگر و بدان که نگاهت تنها دليل آرامشم است!
مرا با نگاهت مهمان کن …

بهترين نمونه اس ام اس عاشقانه

حالا نوبت چند نمونه اس ام اس عاشقانه است. راستي اگر تولد عشقتان هم همين نزديکي‌هاست، کافي است سري به مطلب متن تبريک تولد بزنيد.

من از ميانِ تمامِ کتاب‌ها، آن ‌که شبيه تو بود را انتخاب کردم….
و از ميان تمام صفحات، آن که بوي خوش دست‌هاي تو را داشت برگزيدم….
و از دل تمام صفحه‌ها، برگي ‌که به لطافت نگاه تو بود ديدم…
و از اين برگ خطي‌ که طعم تو را داشت را چشيدم…

اينک دوستت دارم … دوستت دارم و دوستت دارم را پيوسته با خود تکرار‌ مي‌‌کنم، که در تو خلاصه مي‌شود…
اي عصاره همه شعرهاي ناسروده! تو نيز لب به اين تکرارِ رويا گونه باز کن! تا خدا به گل‌‌هاي رازقي باغچه‌اش بگويد که طراوت و عطرافشاني را از تو بياموزند!

کلماتي را که برايت مي‌نويسم با تمام وجود لمس کن!
تا بخواني و بداني که چقدر جايت خاليست… تا بداني نبودنت چقدر اذيتم مي‌کند…
نوشته‌هايي را لمس کن که عريان است و لمس نشدني، که از قلبم بر قلم و کاغذ مي‌چکد….

لمس کن گونه‌هايم را که خيس اشک است و پر از شيار… لمس کن لحظه‌هايم را…
تويي که مي‌داني من چطور عاشقت هستم? لمس کن اين با تو نبودن ها را، لمس کن…